از ارادت تا نهایت سر به دامان گونلو
عاشق و دیوانه ام از لطف جانان گونلو
از خدا توفیق می خواهم بگویم بارها
از وفای مردم خوب و مسلمان گونلو
دفتر ایام دارد بس فراوان نکته ها
از گذشت روزها و روزگاران گونلو
از قنات و آسیاب و بوی نانو گندمش
خاطراتی مانده زیبا در دل و جان گونلو
از تلاش و کوشش و از همت مردان او
کن تماشا باغ ها را در بهاران گونلو
زیر باران بهاری هر سحر سر می کشد
یأس سمت کوچه ها از کونج ایوان گونلو
دل به آیین محمّد سر به فرمان علی
عهدشان با کربلا این است پیمان گونلو
گوهری دارد چو آقا میر کاظم بر دامان خود
این گواه صادقی از عشق ایمان گونلو
در میان جبهه های خون و آتش مانده است
در رشادت رد پای شیر مردان گونلو
بر فراز قله های عزت و آزادگی
می درخشد پرچم سرخ شهیدان گونلو
نظرات شما عزیزان:
سعید
ساعت19:08---23 اسفند 1390
سلام دمت گرم عجب شعر باحالی گذاشتی
منو یاد قدیما انداختی
|